چرا کسی چیزی نمیگوید؟!
رضا معتمد*
بوشهر با وجود وسعت و جمعیت محدودش – البته در قیاس با استانهای مرکزی و شمالی – یکی از پراهمیتترین استانهای کشور است. چه از نظرگاه سیاسی و امنیتی و چه از نگاه اقتصادی، موقعیت استان ما منحصر بهفرد و اگر نگوییم بینظیر، کمنظیر است. این استان یکی از منابع مهم مالی و شاید مهمترین منبع مالی کشور است.
وجود سرمایه ی عظیم پارس جنوبی، شیلات، درآمدهای گمرکی و مالیاتی و… استان بوشهر را تبدیل به تکیهگاه اصلی اقتصادی کشور نموده است.
اضافه بر اینها بوشهر در سالهای اخیر از نظر پرورش سرمایههای ارزشمند انسانی نیز پیشرفت قابل توجهی داشته است. با این همه استعداد در ثروت طبیعی و انسانی، شوربختانه در تمام چهاردهه ی گذشته، نقش این استان در مدیریت کلان کشور بسیار کمرنگ و میتوان گفت در حد صفر بوده است. تنها استان ما و دو استان سیستان و بلوچستان و هرمزگان هستند که در چهل و شش سال پس از انقلاب، هیچ وزیری در کابینههای دولتهای مختلف نداشتهاند. بدتر از این آنکه حتی در صنایع ملی – بومی استان همچون پارس جنوبی نیز نقش نیروهای انسانی بومی بسیار کمرنگ بوده است.
با وجود این محرومیت در بهکارگیری نیروهای انسانی در سطوح کلان مدیریت، این ستمی دوچندان است که از نیروی انسانی بومی این استان در سطوح میانی مدیریت همچون استانداری نیز استفاده نشود چنانکه این روزها شنیده میشود که عدهای از افراد غیر بومی برای نشستن در جایگاه استانداری بوشهر دندان تیز کردهاند و در زد و بندهای پشت پرده و روی پرده در تکاپوی رسیدن به این جایگاهند و با تکیه بر حمایت برخی چهرههای صاحبنفوذ در دولت کار خویش را در پنهان و پیدا پیش میبرند.
این افراد در حالی چشم طمع به مقام استانداری بوشهر دوختهاند که در کارنامهشان تقریبا هیچ چیز درخشانی ندارند که آنها را از مدیران توانمند استانی متمایز کند.در دورههای گذشته و از سه دهه ی اخیر که استانداران بومی برای استان بوشهر انتخاب شدهاند، با وجود همه ی ضعفهایی که داشتهاند و انتقاداتی که بر آنها وارد بوده است، از استانداران غیر بومی، شایستهتر و اثرگذارتر بودهاند و از غیر بومیها جز یکی دو نفرشان کوششی چشمگیر یا حتی سلوک و تعاملی ماندگار با مردم در خاطرهها نمانده است.
حتی اگر چنین استاندارانی انسانهایی با استعداد و مدیرانی پرتحرک هم بودهاند، بهدلیل ناآشنایی با شرایط جغرافیایی، فرهنگی و اجتماعی و سیاسی استان و نیز ناشناختگی ظرفیتهای استان مدت زمان زیادی را از دست دادهاند و پس از اندک آشنایی و بهدست آوردن اندک توانایی نیز درست در زمانهای که باید تجربهشان به کار استان بیاید، فیلشان یاد هندوستانِ جایگاههای بالاتر یا استانهای برخوردارتر کرده و از بوشهر رفتهاند.
در میان استانداران غیر بومی، انصاری لاری توانمندترین یا شاید پرنفوذترین بود که تنها دو سال در بوشهر ماند و با پیشنهاد موقعیت بالاتر اینجا را ترک گفت. استاندار غیربومی بعد از او نیز در تمام طول دوره ی خدمتش دچار دیسک کمر بود و برای درمان میان بوشهر و تهران رفت و آمد میکرد.
با این توصیف از استانداران غیربومی، چرا دوباره زمزمههای تصمیم به نصب استاندار غیربوشهری برای استان ما بهگوش میرسد بدون آنکه در لیستهای پیشنهادی بیرون رفته از استان نامی از آنها باشد آن هم با وجود این که چند نیروی کارآمد به دولت معرفی شدهاند و حتی در صورت رد آنها نیز همچنان نیروی بومی شایسته برای استانداری بوشهر وجود دارد؟
پاسخ این پرسش شاید در یک نکته باشد: کم تحرکی بیش از حد نیروهای سیاسی استان در روزهایی که برای استان سرنوشت ساز است بهطوری که تقریبا هیچ واکنش علنی و جمعی مؤثری برای مقابله با چنین روندی به چشم نمیآید.
وجود فعال سیاسی و اجتماعی باید چنین روزهایی بهکار آید نه بعد از جایگیری یک مدیر ناتوان غیر بومی و بعد وارد شدن به نقد و گلایههایی که دیگر کارسازی چندانی نخواهد داشت که گفتهاند:
سر چشمه شاید گرفتن به بیل
چو پر شد نشاید گرفتن به پیل